توجه!
اغلب پست ها عنوان دارند، آنگاه این وبلاگ به طرز غیرمستقیمی دارای عنوان است.
۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه
انحنای چشمهایت
La courbe de tes yeux

La courbe de tes yeux fait le tour de mon cœur,
Un rond de danse et de douceur,
Auréole du temps, berceau nocturne et sûr,
Et si je ne sais plus tout ce que j'ai vécu
C'est que tes yeux ne m'ont pas toujours vu.
Feuilles de jour et mousse de rosée,
Roseaux du vent, sourires parfumés,
Ailes couvrant le monde de lumière,
Bateaux chargés du ciel et de la mer,
Chasseurs des bruits et sources des couleurs,
Parfums éclos d'une couvée d'aurores
Qui gît toujours sur la paille des astres,
Comme le jour dépend de l'innocence
Le monde entier dépend de tes yeux purs
Et tout mon sang coule dans leurs regards

Paul Eluard
* * *

انحنای چشمهایت

انحنای چشمهايت دلم را دوره میكند،
حلقه ای از رقص و قرار،
هاله ی زمان، گهواره ی امن شبانه،
تمام عمر رفته را به ياد ندارم،
از آنكه چشمهايت هميشه مرا نديده اند.
آن دو برگ آفتاب، آن حبابهاي شبنم،
نيستان باد، دو لبخنده ی عطرآگين،
دو بال گشوده كه جهان را از نور آكنده اند،
دو قايق كه بارشان آسمان و درياست،
دو غوغاگر، دو چشمه ی رنگ،
دو رايحه سر برآورده از بيضه ی فلق،
آرميده همچنان بر كهكشان.
دنيا، تمام، به زلال چشمهای تو بسته است،
آنسان كه آفتاب به بیگناهی.
و تمام خون من، جاری ِ آن نگاههاست.

 پل الوار


* * * 

عزیزترینم،
اولین باری که این شعر و خوندم دیدم تنها مخاطبی که میتونه داشته باشه تویی. تویی که چشات قشنگترین چشای دنیاس. هربار تو چشات زل میزنم، انگشت اشاره ی دست راستم، اتوماتیک، منحنی چشاتو می کِشه، درست همونجا که دستمو تکیه دادم، رو میز، رو پام، رو هوا...
این شعرو روزها زیر لب خوندم واسه تو... یه بار تو دفتر زرده نشونت دادم که با دستخطم نوشتمش برات.
از اول تابستون دنبال حرفای قشنگ میگشتم که امروز بهت بگم. امروز همه چی از ذهنم پریده. اما این شعر تا ابد برای تو معنی پیدا می کنه. روز تولدت رو خیلی دوست دارم، مهربون من.
یک بوسه برای لبها
دو تا برای انحنای چشمهات

پریسین




0 Comments:

ارسال یک نظر